به بهانه ۲۴ آبان روز کتاب و کتابخوانی نگاهی انداخته‌ایم به « تا هفت خانه آن ورتر » کتاب جدیدی که به کوشش صابر ابر تهیه شده است. این کتاب قرار است ما را میهمان منزل و دستپخت ۱۰۰ مادر بزرگ از اقصی نقاط ایران کند. ۱۰۰ مادربزرگ با یک دنیا میراث زندگی که رو به فراموشی هستند. تا هفت خانه آن ورتر قرار است اثری باشد در رسای مادر بزرگ ایرانی که آشپزی یکی از جاودانه‌ترین هنرهای این زنان نازنین سرزمینمان است. با ما در مجله فیدیلیو همراه باشد.

صابر ابر و کتاب آشپزی؟!

اواخر تابستان امسال بود که سر و صدا پیرامون اثر جدید صابر زیاد شد. عده‌ای به اینکه صابر ابر کتابی در باب آشپزی نوشته ایراد گرفتند و حرف و حدیث‌های مختلفی پیروی این کتاب تقریبا ۴۰۰ صفحه‌ای به وجود آمد. برخی بدون خواندن و دانستن موضوع و محتوای این کتاب شروع به نقد آن کردند و در مقابل آن جبهه گرفتند، اما تا هفت خانه آن ورتر اینگونه نبود.

تا هفت خانه آن ورتر به عشق دستان چروکیده مادربزرگ

صابر ابر به عنوان صاحب این اثر بسیار شیفته مادربزرگ مرحومش بوده است. مادر بزرگی که علاوه بر مهربانی‌های تمام مادربزرگان هنر نابی داشته به اسم آشپزی. در ابتدای این کتاب صابر ابر خاطراتی از دستپخت مادر بزرگ تعریف می‌کند و همین موضوع بهانه‌ای می‌شود برای ماندگار کردن نام و اثر ۱۰۰ مادربزرگ بینظیر ایرانی. کتابی که قرار است تجربه یا خاطره یک روز همراهی با یک مادربزرگ را با چهارچوبی جدید و ظاهری جذاب روایت کند.

این کتاب در هشت رنگ

یکی از سر و صداهای پیرامون کتاب تا هفت خانه آن ورتر پیرامون قیمت و تیراژ بالای آن بود. تا هفت خانه آن ورتر در ۸ رنگ مختلف و با تیراژ ۵۰۰۰ جلدی و به قیمت ۳۰۰ هزار تومان به فروش می رسد. قیمتی زیاد به نسبت عرف بازار چاپ و نشر و تیراژی فراتر از حد انتظار. این اعداد و ارقام به بحث روز دنیای مجازی تبدیل شد و عده‌ای آن را با تعداد چاپ و قیمت آثار بزرگان دنیای ادب و نویسندگی مقایسه می‌کردند.

اگر این کتاب را تهیه و مطالعه کنید متوجه می‌شوید که به دلیل صحافی بسیار خوب، جلدی مخملی، چاپ تمام رنگی و کاغذ مرغوب و دو زبانه بودن کتاب همگی از عللی هستند که قیمت بالای کتاب را توجیه می‌کند. اما یک اثر خوب و ماندگار فقط به جلد و ظاهر و عنوانش است؟!

آلبوم خاطراتی از تصاویر مادربزرگ

این کتاب با مقدمه‌ای از شهروز نظری آغاز می‌شود. نوشته‌ای که بیشتر غذا را از بعد فلسفی، فرهنگی و جامعه شناختی بررسی کرده است. این مقدمه هر چند در مورد غذا و آشپزی است و برای این کتاب نوشته شده است اما با دیگر قسمت‌های کتاب همخوانی آنچنانی ندارد. بسته به اینکه خواننده یا مخاطب این کتاب کیست، آن صمیمیت و راحتی و لذتی که انتظار می رود در هفت خانه آن ورتر ببینم در این قسمت شاهد نیستیم.

بعد از این  مقدمه نوبت به یادداشتی از لیلی گلستان می‌رسد. این یادداشت همان چیزی است که انتظارش را داریم. نثری راحت و روان که خاطرات لیلی را از مادربزرگ، آشپزی و شخصیت مادربزرگانه این روزهایش روایت می‌کند. بعد از این یادداشت نوبت به خود صابر ابر می‌رسد که خاطرات مادربزرگ خود و هنر زندگی کردن‌اش را تعریف کند. این دو یادداشت از بهترین قسمت‌های کتاب هستند که خواندنشان لذت بخش است و به خوبی آن حس نوستالژیک را در خواننده تحریک می‌کند.

و میهمانی آغاز می‌شود

در ادامه کتاب به سراغ ۱۰۰ مادربزرگ می رویم. ۱۰۰ مادربزرگی که قرار است ما را میهمان دستپخت و خاطرات خودشان بکنند. مادربزرگانی که هر کدام علاوه بر نام و نام خانوادگی نامی مستعار دارند که کل اهل فامیل و محل آنان را با این القاب و اسما صدا می‌زنند، اسامی‌ای آشنا مانند مامان جون، عزیز، مامانی و … .

داستان اول: مه لقا سرخ فرد (مامانی)

داستان هر مادربزرگ با ذکر نام، سال و محل تولد آغاز می‌شود. این که این نازنینان در چه خانه و خانواده‌ای متولد و بزرگ شده‌اند. از داستان ازدواج و فرزندانشان می‌گویند. خاطراتی دور و نزدیک که گاه همچون بادام تلخ هستند و گاه همچون عسل شیرین. در ادامه این داستان‌ها مادربزرگ‌های قصه ما دست به غذا می‌شوند.

تابه و روغن داغ، سبزی و نمک و فلفل، زرد چوبه و پیاز و باقی سور و سات، در نهایت یک غذای محلی یا محبوب دوستان و آشنایان آماده نوش جان کردن است. این روند در داستان دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم، … و تا صدم ادامه دارد. از یک جایی به بعد شاید سخت بتوان تفاوتی بین داستان‌ها پیدا کرد. از یک جایی به بعد تا هفت خانه آن ورتر دچار یک تکرار می‌شود. روند روایی داستان کمی خسته کننده و بدون هیچ فراز و فرودی تا آخر کتاب ادامه پیدا می‌کند.

کتابی نه در رسای مادربزرگ نه در رسای آشپزی

معمولا وقتی یک هنرمند یا شخصیت معروفی دست به کار جدید می زند و می‌خواهد توانایی خود را در حوزه دیگری بیازماید با واکنش‌ها و مخالفت‌های زیادی روبرو می‌شود. عده‌ای معتقدند این شخصیت با استفاده از شهرت خود پای در محیط جدیدی می‌گذارد که شاید به اندازه کافی در آن توانایی نداشته باشد اما به واسطه شناس بودنش مردم به سراغ آن اثر می‌روند. اما در حقیقت همیشه به این صورت نبوده و نمونه‌های موفقی هم در این خلال مشاهده می‌شوند. مثل مجموعه سفرنامه‌های آقای منصور ضابطیان یا بازیگر شدن پژمان جمشیدی.

آنچه مشخص است صابر ابر و تیم تهیه و تولید این کتاب تلاش بسیاری بر سر گرد آوری این مجموعه کرده‌اند. تصاویر خوب، ویراست مناسب، شکل و ظاهری شکیل و نفیس، ۳۰ قسمت مستند از زندگی این مادربزرگان و … اما آنچه مهم است ماحصل کار است رضایت مخاطب است، اینکه خواننده اثر از این تلاش چقدر می‌تواند لذت ببرد. چیزی که در ابتدای خوانش این کتاب انتظار می‌رفت کتابی بود در رسای مادربزرگان این سرزمین، انتظار می‌رفت از هر داستان نکته‌ای از هزاران نکته هنر زندگی کردن را بیاموزیم یا حتی انتظار می‌رفت در خلال این داستان‌ها با شگردهای آشپزی مادربزرگان آشنا شویم. این که به جز عشق چه ادویه‌ای به این غذا و آن خورش می‌زنند که همه را مرید و شیفته دستپخت خود کرده‌اند. اما در نهایت در منزل هفتم به هیچ یک از این انتظارات نمی‌رسیم و با در بسته‌ای رو برو می‌شویم.